راوي بي قصه

ساخت وبلاگ
همیشه نوشتن برام از حرف زدن راحت تر بوده نمی دونم چرا اما راحتتر بوده انگار تو نوشتن یه چیزهایی رو میشه گفت که تو حرف نمیشه انگار وقتی می نویسم تمام دلم رو می تونم روی کاغذ بیارم اما وقتی حرف می زنم فقط یه چیزهایی رو باید حذف کنم یا یه چیزهایی رو همینطور بی خودی اضافه کنم . به همین خاطر وقتی که دلم خیلی میگیره شروع می کنم به نوشتن. قبلنا سعی می کردم کلمه بتراشم و از دل واژه ها یه چیزی بیرون بیارم و بگم که کسی غیر از خودم نفهمه چی نوشتم تازه بعضی اوقات خودم هم نمی فهمیدم چی دارم می گم فقط می گم اما حالا دلم می خواد ساده تر بنویسم، مثل یه برکه زلال که نه عمق راوي بي قصه...ادامه مطلب
ما را در سایت راوي بي قصه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dravighesse0 بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1400 ساعت: 22:36

خوابم می آید میخواهم بخوابم می خواهم در این خلوت گرم آسوده، رها و آرام بخوابم، خوابی می خواهم بی رویا، بی ترس، خوابی می خواهم عمیق، ژرف، خوابی می خواهم تا انتها. این روزها بیداری اذیتم می کند چشمانم سنگین است. پلکهایم را که می بندم سیاهی است اما خواب زیباست خوابیدن را دوست دارم. خیال را هم نمی خواهم فقط نرم و لطیف به خواب رفتن را دوست دارم.

برایم لالایی بخوانید که من بی اندازه خوابم می آید

راوي بي قصه...
ما را در سایت راوي بي قصه دنبال می کنید

برچسب : خواب,خوابگاه دختران,خواب به انگلیسی,خواب تلخ,خواب مار,خوابم میاد,خواب رفتن دست,خوابگاه دانشجویی,خوابگرد,خواب زده ها, نویسنده : dravighesse0 بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:35

می خواستم دیگر ننویسم دیگر ذهنم را برای نوشتن درگیر نکنم بگذارم به کارهای خودش برسد، بگذارم با بازی های بی امان این زمانه سرگرم باشد. اما نمی شود، نمی شود که من ساکت باشم و ذهنم را در پستوی قلبم پنهام کنم او نمی خواهد بی کار باشد، می خواهد پرواز کند، بالهای بسته و قفس را دوست ندارد. و حالا می نویسم پروازش می دهم برود بالا، هرچه بالاتر بهتر، برود به اوج آسمان. دلم می خواد همچون باران قطره ای باشد از ابری سیاه، وقتی بغض ابر می شکند آنهم پایین بیاید، ذهنم را می گویم آخر هرچه باشد ذهن من است و باید برگردد و قصه هایش را برایم تعریف کند.  او حالا آمده، از دل هما راوي بي قصه...ادامه مطلب
ما را در سایت راوي بي قصه دنبال می کنید

برچسب : و باز هم عشق,و باز هم تنهایی,و باز هم لیلی,و باز هم سکوت,و باز هم شراره حادثه آفريد,و باز هم سلام,رمان و باز هم لیلی,رمان و باز هم ازدواج اجباری,دانلود رمان و باز هم لیلی,دانلود رمان و باز هم ليلي, نویسنده : dravighesse0 بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:34

جای تاسف داره اما همه چیز نو شده الا خودم همه چیز یه رنگ و بوی دیگه پیدا کرده الا خودم، به خودم که نگاه می کنم برفهایی رو پیدا می کنم که کم کم داره موهام رو می پوشونه، خودم دارم کهنه می شم اما همه چیز داره نو می شه، همیشه فصل پاییز رو دوست داشتم چون نماد کهنه شدنه اما حالا پاییز هم داره نو میشه نمی دونم با این نو شدن چی کار کنم خیلی سخته که همه چیز نو بشه و تو کهنه بشی. غم تلخ یک شکست همیشه آزارم می ده اما حتی شکست هام هم داره نو میشه و خودم کهنه و کهنه و کهنه

راوي بي قصه...
ما را در سایت راوي بي قصه دنبال می کنید

برچسب : کارهای جدید و نو,شعر نو جدید و زیبا,شغل جدید و نو,کار جدید و نو,شغلهای جدید و نو,مشاغل جدید و نو,شعر جدید و نو,اشعار جدید و نو,جدید و نو,جديد نو مين وو, نویسنده : dravighesse0 بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:34

نمیدانم بیرون از خانه چه خبر است صدایی در دل شب اعماق قلبم را می لرزاند

صدایی وهم آلود، آن بیرون چه خبر است شاید همه اینها خیالی بیش نباشد اما مرا می ترساند

شاید باید همین جا بمانم در دل خانه تا آن صدا قطع شود شاید اینجا امن تر باشد 

اما صدا نزدیک تر می شود انقدر نزدیک که خیال می کنم همین جاست پشت در است

شایدهم باید به جرأتی به خود دهم و در را باز کنم و بگویم آهای کیستی من از تو نمی ترسم

اما دیگر دیر شده است دیگر درها همه بازند

راوي بي قصه...
ما را در سایت راوي بي قصه دنبال می کنید

برچسب : از خانه بیرون میزنم,دعای بیرون رفتن از خانه, نویسنده : dravighesse0 بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:34